فریاد زدن
Persian
Conjugation
| فریاد زدن (faryâd zadán) |
infinitive بن واژه | ||||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| فریاد زد (faryâd zad) |
past stem بن ماضی |
فریاد زن (faryâd zan) |
present stem بن مضارع | ||||||
| فریاد زده (faryâd zadé) |
past participle | فریاد زننده (faryâd zanandé) |
present participle | ||||||
| indicative | |||||||||
| فریاد زدیم (faryâd zádim) |
ما | فریاد زدم (faryâd zádam) |
من | past گذشته ساده |
فریاد زنیم (faryâd zánim) |
ما | فریاد زنم (faryâd zánam) |
من | aorist حال ساده |
| فریاد زدید (faryâd zádid) |
شما | فریاد زدی (faryâd zádi) |
تو | فریاد زنید (faryâd zánid) |
شما | فریاد زنی (faryâd záni) |
تو | ||
| فریاد زدند (faryâd zádand) |
آنها | فریاد زد (faryâd zad) |
وی | فریاد زنند (faryâd zánand) |
آنها | فریاد زند (faryâd zánad) |
وی | ||
| فریاد می‌زدیم (faryâd mí-zadim) |
ما | فریاد می‌زدم (faryâd mí-zadam) |
من | past (imperfect) گذشته استمراری |
فریاد می‌زنیم (faryâd mí-zanim) |
ما | فریاد می‌زنم (faryâd mí-zanam) |
من | present (imperfect) حال استمراری |
| فریاد می‌زدید (faryâd mí-zadid) |
شما | فریاد می‌زدی (faryâd mí-zadi) |
تو | فریاد می‌زنید (faryâd mí-zanid) |
شما | فریاد می‌زنی (faryâd mí-zani) |
تو | ||
| فریاد می‌زدند (faryâd mí-zadand) |
آنها | فریاد می‌زد (faryâd mí-zad) |
وی | فریاد می‌زنند (faryâd mí-zanand) |
آنها | فریاد می‌زند (faryâd mí-zanad) |
وی | ||
| داشتیم فریاد می‌زدیم (dấštim faryâd mí-zadim) |
ما | داشتم فریاد می‌زدم (dấštam faryâd mí-zadam) |
من | past progressive گذشته مستمر |
داریم فریاد می‌زنیم (dấrim faryâd mí-zanim) |
ما | دارم فریاد می‌زنم (dấram faryâd mí-zanam) |
من | present progressive حال مستمر |
| داشتید فریاد می‌زدید (dấštid faryâd mí-zadid) |
شما | داشتی فریاد می‌زدی (dấšti faryâd mí-zadi) |
تو | دارید فریاد می‌زنید (dấrid faryâd mí-zanid) |
شما | داری فریاد می‌زنی (dấri faryâd mí-zani) |
تو | ||
| داشتند فریاد می‌زدند (dấštand faryâd mí-zadand) |
آنها | داشت فریاد می‌زد (dâšt faryâd mí-zad) |
وی | دارند فریاد می‌زنند (dấrand faryâd mí-zanand) |
آنها | دارد فریاد می‌زند (dấrad faryâd mí-zanad) |
وی | ||
| فریاد زده‌ایم (faryâd zadé-im) |
ما | فریاد زده‌ام (faryâd zadé-am) |
من | present perfect حال کامل |
فریاد زده بودیم (faryâd zadé búdim) |
ما | فریاد زده بودم (faryâd zadé búdam) |
من | pluperfect گذشته کامل |
| فریاد زده‌اید (faryâd zadé-id) |
شما | فریاد زده‌ای (faryâd zadé-i) |
تو | فریاد زده بودید (faryâd zadé búdid) |
شما | فریاد زده بودی (faryâd zadé búdi) |
تو | ||
| فریاد زده‌اند (faryâd zadé-and) |
آنها | فریاد زده است (faryâd zadé ast) |
وی | فریاد زده بودند (faryâd zadé búdand) |
آنها | فریاد زده بود (faryâd zadé bud) |
وی | ||
| فریاد خواهیم زد (faryâd xâhím zad) |
ما | فریاد خواهم زد (faryâd xâhám zad) |
من | future آینده | |||||
| فریاد خواهید زد (faryâd xâhíd zad) |
شما | فریاد خواهی زد (faryâd xâhí zad) |
تو | ||||||
| فریاد خواهند زد (faryâd xâhánd zad) |
آنها | فریاد خواهد زد (faryâd xâhád zad) |
وی | ||||||
| subjunctive | |||||||||
| فریاد زده باشیم (faryâd zadé bấšim) |
ما | فریاد زده باشم (faryâd zadé bấšam) |
من | past گذشته التزامی |
فریاد بزنیم (faryâd bézanim) |
ما | فریاد بزنم (faryâd bézanam) |
من | present حال التزامی |
| فریاد زده باشید (faryâd zadé bấšid) |
شما | فریاد زده باشی (faryâd zadé bấši) |
تو | فریاد بزنید (faryâd bézanid) |
شما | فریاد بزنی (faryâd bézani) |
تو | ||
| فریاد زده باشند (faryâd zadé bấšand) |
آنها | فریاد زده باشد (faryâd zadé bấšad) |
وی | فریاد بزنند (faryâd bézanand) |
آنها | فریاد بزند (faryâd bézanad) |
وی | ||
| فریاد بزنید (faryâd bézanid) |
شما | فریاد بزن (faryâd bézan) |
تو | imperative دستوری | |||||
| فریاد زدن (faryâd zadán) |
infinitive | ||||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
| فریاد زد (faryâd zad) |
past stem | فریاد زن (faryâd zan) |
present stem | ||||||
| فریاد زده (faryâd zadé) |
past participle | فریاد زننده (faryâd zanandé) |
present participle | ||||||
| indicative | |||||||||
| فریاد زدیم (faryâd zádim) |
ما | فریاد زدم (faryâd zádam) |
من | past | فریاد زنیم (faryâd zánim) |
ما | فریاد زنم (faryâd zánam) |
من | aorist |
| فریاد زدین (faryâd zádin) |
شما | فریاد زدی (faryâd zádi) |
تو | فریاد زنین (faryâd zánin) |
شما | فریاد زنی (faryâd záni) |
تو | ||
| فریاد زدن (faryâd zádan) |
اونها | فریاد زد (faryâd zád) |
اون | فریاد زنن (faryâd zánan) |
اونها | فریاد زنه (faryâd záne) |
اون | ||
| فریاد می‌زدیم (faryâd mí-zadim) |
ما | فریاد می‌زدم (faryâd mí-zadam) |
من | past (imperfect) | فریاد می‌زنیم (faryâd mí-zanim) |
ما | فریاد می‌زنم (faryâd mí-zanam) |
من | present (imperfect) |
| فریاد می‌زدین (faryâd mí-zadin) |
شما | فریاد می‌زدی (faryâd mí-zadi) |
تو | فریاد می‌زنین (faryâd mí-zanin) |
شما | فریاد می‌زنی (faryâd mí-zani) |
تو | ||
| فریاد می‌زدن (faryâd mí-zadan) |
اونها | فریاد می‌زد (faryâd mí-zad) |
اون | فریاد می‌زنن (faryâd mí-zanan) |
اونها | فریاد می‌زنه (faryâd mí-zane) |
اون | ||
| داشتیم فریاد می‌زدیم (dấštim faryâd mí-zadim) |
ما | داشتم فریاد می‌زدم (dấštam faryâd mí-zadam) |
من | past progressive | داریم فریاد می‌زنیم (dấrim faryâd mí-zanim) |
ما | دارم فریاد می‌زنم (dấram faryâd mí-zanam) |
من | present progressive |
| داشتین فریاد می‌زدین (dấštin faryâd mí-zadin) |
شما | داشتی فریاد می‌زدی (dấšti faryâd mí-zadi) |
تو | دارین فریاد می‌زنین (dấrin faryâd mí-zanin) |
شما | داری فریاد می‌زنی (dấri faryâd mí-zani) |
تو | ||
| داشتن فریاد می‌زدن (dấštan faryâd mí-zadan) |
اونها | داشت فریاد می‌زد (dấšt faryâd mí-zad) |
اون | دارن فریاد می‌زنن (dấran faryâd mí-zanan) |
اونها | داره فریاد می‌زنه (dấre faryâd mí-zane) |
اون | ||
| فریاد زده‌ایم (faryâd zadím) |
ما | فریاد زده‌ام (faryâd zadám) |
من | present perfect | فریاد زده بودیم (faryâd zadé búdim) |
ما | فریاد زده بودم (faryâd zadé búdam) |
من | pluperfect |
| فریاد زده‌این (faryâd zadín) |
شما | فریاد زده‌ای (faryâd zadí) |
تو | فریاد زده بودین (faryâd zadé búdin) |
شما | فریاد زده بودی (faryâd zadé búdi) |
تو | ||
| فریاد زده‌ان (faryâd zadán) |
اونها | فریاد زده (faryâd zadé) |
اون | فریاد زده بودن (faryâd zadé búdan) |
اونها | فریاد زده بود (faryâd zadé bud) |
اون | ||
| subjunctive | |||||||||
| فریاد زده باشیم (faryâd zadé bấšim) |
ما | فریاد زده باشم (faryâd zadé bấšam) |
من | past | فریاد بزنیم (faryâd bézanim) |
ما | فریاد بزنم (faryâd bézanam) |
من | present |
| فریاد زده باشین (faryâd zadé bấšin) |
شما | فریاد زده باشی (faryâd zadé bấši) |
تو | فریاد بزنین (faryâd bézanin) |
شما | فریاد بزنی (faryâd bézani) |
تو | ||
| فریاد زده باشن (faryâd zadé bấšan) |
اونها | فریاد زده باشه (faryâd zadé bấše) |
اون | فریاد بزنن (faryâd bézanan) |
اونها | فریاد بزنه (faryâd bézane) |
اون | ||
| فریاد بزنین (faryâd bézanin) |
شما | فریاد بزن (faryâd bézan) |
تو | imperative | |||||
This article is issued from Wiktionary. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.